آزمایش غار دزدان: جنگ، صلح و قدرت
آزمایش غار دزدان: مظفر شریف که بود؟
مظفر شریف در سال ۱۹۰۶ در ازمیر ترکیه به دنیا آمد و وقتی در سال ۱۹۸۸ از دنیا رفت به یک چهره بسیار مشهور در جهان تبدیل شده بود. حیطه اصلی فعالیتهای او مربوط به روانشناسی اجتماعی بود. بسیاری از پژوهشگران او را از پایه گذاران اصلی روانشناسی اجتماعی مدرن میدانند. او در ۳۰ سالگی به ترکیه برگشته و در دانشگاه آنکارا مشغول به تدریس شد. بعد از مدتی و در پی قدرت گرفتن نازیها در آلمان شروع به سخنرانی بر علیه آنها کرد و به همین دلیل به زندان افتاد. سرانجام پس از آزادی از زندان به آمریکا رفت و پس از ازدواج با کارولین وود به همراه او پژوهشهایش را در ادامه داد. یکی از مهمترین پژوهشهای آقای مظفر شریف، پژوهش غار دزدان است که در تابستان سال ۱۹۵۴ انجام گرفت و در ادامه آن را بررسی خواهیم کرد.
مظفر شریف و همکار و همسرش کارولین وود
مراحل آزمایش غار دزدان
معمولاً وقتی صحبت از آزمایش غار دزدان مظفر شریف میشود، بیشتر بر تعصب گروهی تاکید میشود در حالی که امروزه مباحث فراوانی در پیرامون این پژوهش وجود دارد. یکی از جدیدترین نتیجهگیریهایی که از این پژوهش شده است بر نقش مخرب قدرت اشاره دارد.
مرحله اول: ایجاد گروهها
در این پژوهش ۲۲ پسر ۱۱ ساله به یک اردوگاه تابستانی در اوکلاهما به نام “غار دزدان” رفتند. این دانش آموزان درباره اینکه قرار است در یک پژوهش شرکت کنند اطلاعات بسیار کمی داشتند. قبل از شروع مسافرت این دانش آموزان را به طور تصادفی به دو گروه تقسیم کردند تا به سوال اساسی شریف پاسخ داده شود: چگونه جنگ و تعصب بین دو گروه از مردم به وجود میآید؟
پس از اینکه دانشآموزان به کمپ رسیدند در دو بخش جداگانه ساکن شدند و تا یک هفته از وجود گروه دیگر اطلاعی نداشتند. آنها در این یک هفته پیوند دوستی با همدیگر برقرار کردند و زمان خود را صرف شنا و پیاده روی میکردند. هر گروه یک نام برای خودش انتخاب کرد و نام آن بر روی پیراهن گروه درج شد و همچنین پرچمی خاص برای خود درست کردند.
مرحله دوم:شروع درگیریها
پس از اینکه گروهها ایجاد شدند و شکل گرفتند حالا پژوهش وارد مرحله دوم شده بود. برای اولین بار اعضای دو گروه همدیگر را دیدند و به زودی نشانههای درگیری میان دو گروه به صورت درگیری لفظی دیده شد. اما این میزان کافی نبود و به همین دلیل پژوهشگران برای افزایش درگیری دو گروه را در یک سری مسابقه در مقابل هم قرار دادند. این کار پژهشگران به درگیری میان دو گروه شدت بخشید و به خصوص وقتی پس از اعلام نتیجه مسابقات یکی از دو تیم برنده شد رقابت تشدید شد و تیم برنده تیم بازنده را به سخره گرفت. این تشدید درگیریها باعث شد که هر دوگروه خوردن غذا در یک اتاق مشترک را رد کنند.
مرحله سوم: صلح
پس از اینکه درگیری بین دو گروه به طور موفقیت آمیزی ایجاد شد، پژوهش وارد مرحله نهایی خود شد. آیا پژوهشگران میتوانستند کاری کنند که اعضای دوگروه آشتی کنند؟ اول از همه سعی شد که اعضای دوگروه در چند کار مشترک همانند تماشا کردن فیلم و آتش زدن ترفه با همدیگر فعالیت داشته باشند اما هیچکدام از اینها مفید واقع نشد.
پژوهشگران سپس رویکرد جدیدی را در پیش رفتند. آنها دو گروه را به یک مکان جدید بردند و به آنها یک سری مسئله دادند تا آنها این مسائل را حل کنند. در مرحله اول به اعضای گروهها گفته شد که مخزن آب آشامیدند توسط یک خرابکار از کار افتاده است. بعد از اینکه دو گروه با همکاری هم بشکه آب را تعمیر کردند اولین نشانههای صلح پدیدار گشت.
مسئله دوم به این شکل بود که اعضای دوگروه برای دیدن یک فیلم باید یک انجمن تشکیل میدادند. همچنین اعضای دو گروه باید برای انتخاب یک فیلم با یکدیگر به تفاهم میرسیدند. در عصر همان روز اعضای گروه با یکدیگر غذا خوردند. اعضای دو گروه چند روز بعد و به صورت کاملاً تصادفی با مشکلات بیشتری روبرو شدند. آنها اهداف بلندپروازانهای را شکل دادند , با همدیگر همکاری کردند تا به خواستههایشان برسند. در نهایت این پسران تصمیم گرفتند که با استفاده از یک اتوبوس مشترک به خانه برگردند.
نتایج پژوهش
شریف در این مطالعه به یک نتیجه مهم رسیده بود و برای اثبات این یافته در طول دهه ۱۹۵۰ پژوهشهای مشابه دیگری انجام گرفت و از جمله خود شریف این پزوهش را سه بار دیگر تکرار کرد. او چنین استدلال کرد که اعضای یک گروه به صورت طبیعی شروع به شکل دادن یک فرهنگ، ساختار و مرز مینمایند. تفکر اعضای هر یک از این گروهها همانند یک کشور کوچک شده بود. هر کشوری فرهنگ، حکومت، سیستم قضایی و مرزهای خود را دارد تا خودش را از کشورهای همسایه جدا کند. این ساختار درونی ریشههای جنگ بین دو گروه از پسران و دو کشور را به وجود میآورد.
یکی از دلایلی که سبب شهرت پژوهش شریف شد این بود که نشان داد چگونه گروهها میتوانند دوباره به هم بپیوندند و صلح شکل گیرد. یکی از عوامل اثر گذار بر این فرایند (صلح و پیوند مجدد) داشتن اهداف بلندپروازانه است که فراتر از مرزهای یک گروه است. به نظر میرسد این همان دلیلی است که سبب شد اعضای این دو گروه با هم به صلح برسند تا به واسطه آن به اهداف خود برسند.
یک نتیجه گیری جدید از این پژوهش
شریف و همکارانش این پژوهش را دو بار دیگر نیز تکرار کردند. اما آیا میتوان از این مطالعه شریف استنباط دیگری نیز به عمل آورد؟ دکتر میشل بیلیگ چنین استدلال میکند که در هر سه مطالعه شریف دو گروه وجود نداشتند بلکه آنها سه گروه بودند و خود پژوهشگران نیز بخشی از سیستم بودند. در واقع کاملاً مشخص است که پژوهشگران خودشان قدرتمندترین گروه بودند. بسیاری از درگیریهای بین دو گروه توسط پژوهشگران ایجاد میشد. پژوهشگران خودشان علاقه داشتند که بین دو گروه تعارض و درگیری ایجاد کنند.
در پژوهش دوم یک نتیجه جالب به دست آمد. دو گروه با همدیگر برعلیه پژوهشگران متحد شدند. این کار نشان داد که اگر یک گروه یا کشور قدرتمند (در اینجا پژوهشگران) بیش از حد در امور گروههای ضعیف دخالت کنند ممکن است با واکنش آنان روبرو شوند.
با گذشت چندین دهه از کار شریف، مباحثات پیرامون این مطالعه همچنان ادامه دارد. اگرچه امروزه ایراداتی به شیوه انجام این پژوهش وارد شده و حتی برخی آن را از نظر اخلاقی نادرست دانستهاند، اما بینشی که این پژوهش در اختیار ما قرار داد سبب شده که به جنگ و صلح جوامع و ملتها از زاویه دیگری نگاه کنیم.
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.